_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

 

خانه دوست كجاست

خانه دوست كجاست- (سهراب سپهري)

  

در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و به اگشت
نشان داد سپیداری و گفت
نرسید به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور و از او می پرسی
خانه دوست کجاست
 

 ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩ ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩  ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩ ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

دریای عشق من

 

گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی

اما تو باید خانه ی ما را بلد باشی

یک روز شاید در تب توفان بپیچندت

آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی

 

بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست

باید سکوت سرد سرما را بلد باشی

یعنی که بعد از آنهمه دلدادگی باید

نامهربانی های دنیا را بلد باشی

 

شاید خودت را خواستی یک روز برگردی

باید مسیر کودکی ها را بلد باشی

یعنی بدانی " مرد در باران " کجا می رفت

یا لااقل تا  " آب - بابا "  را بلد باشی

 

حتی اگر آیینه باشی، پیش این مردم

باید زبان تند حاشا را بلد باشی

وقتی که حتی از دل و جان دوستش داری

باید هزار آیا و اما را بلد باشی

 

من ساده ام نه؟ ساده یعنی چه؟... نمی دانم

اما تو باید سادگی ها را بلد باشی

یعنی ببینی و نبینی!...بشنوی اما...

یعنی... زبان اهل دنیا را بلد باشی

 

چشمان تو جایی است بین خواب و بیداری

باید تو مرز خواب و روًیا را بلد باشی

بانوی شرجی! خوب من! خاتون بی خلخال!

باید زبان حال دریا را بلد باشی

 

شیراز رنگ خیس چشمت را نمی فهمد

ای کاش رسم این طرف ها را بلد باشی

دیروز- یادت هست- از امروز می گفتم

امروز می گویم که فردا را بلد باشی

 

گفتی :" وجود ما معمایی است...." می دانم

اما تو باید این معما را بلد باشی

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

عشق يعني چه؟

عشق يعني چه؟

          
از بهار پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت تازه شکفته ام نمي دانم


از تابستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت فعلا در گرماي وجودش غرقم نمي دانم


از پاييز پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت در هزار رنگ ان باخته ام نمي دانم


از زمستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت سرد است و بي رنگ


از مادرپرسيدم عشق يعني چه؟ گفت يعني هرکه در اين خانه است


از پدر پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت يعني تو


از خواهر پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت هنوز به ان نرسيدم


شبي از ماه پرسيدم عشق يعني چه؟ شرمگين و خجل خود را در اغوش اسمان پنهان کرد


شبي ديگر از ماه پرسيدم عشق يعني چه؟ ماه با چهره اي باز و خندان گفت يعني مهتاب

.

.

.

عشق يعني چه؟ ..............

  

            

شب یلدا

                

 
 
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند
.

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩  ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩  ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩ ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩  ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩  ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩

یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.

 

پاییز عشق

autumn شانه هایت چه غریبانه می لرزد

باران از راه رسید _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

عشق را دوباره در مزرعه خالی تنم پروراند

زندگی را در آسمان چشمانش حس کردم

ناگهان

پاییز عشقم از راه رسید

آری رفت

ولی هنوز قلبم برای اوست...

 

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

دستور زبان عشق

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ۩۞۩


دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟


می‌توان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟


موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟


آنكه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد


خوب می‌دانست تیغ تیز را
در كف مستی نمی‌بایست داد



(قيصر امين پور)

مي خواهم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مي خواهم عشق را بنويسم اما چگونه؟

مي خواهم عشق را بخوانم اما با كدام احساس

مي خواهم عشق را با سلام،وداع گويم ولي

ولي اين زندگيست كه از عشق اثر مي پذيرد ،

اين عشق است كه سلام را مي آفريند

مي توان زندگي را به تلالؤ عشق رنگين ساخت اما با كدامين رنگ؟

رنگي كه سياهي نفرت را در خود محو كند ، رنگي كه بوي عشق بدهد رنگي كه...!

سال نو مبارك

يا مقلب القلوب والابصار
يا مدبر الليل والنهار
يا محول الحول والاحوال
حول حالنا الي احسن الحال


۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩     ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩     ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩     ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

و خداوند عشق را آفريد تا...

 و خداوند عشق را آفريد تا...

 اگر ميداني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير ميكند و صداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد، مهم نيست كه او مال تو باشد، مهم اين است كه فقط باشد: زندگي كند، لذّت ببرد و نفس بكشد .و تو هستی که با دیدنت رنگ رخسارم تغییر می کند و صدای قلبم آبرویم را به تاراج می برد . پس دوستت دارم ای بهترینم . مهم این است که تو فقط باشی ، زندگی کنی ، و نفس بکشی حتی اگر مال من نباشی .

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

همه آرزویم این است

نتراود اشک از چشمانت

مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی

عاشق آنکه تو را می خواهد

و به لبخند تو از خویش رها می گردد  

و تو را دوست بدارد به همان اندازه ......

 

زندگی از دیدگاه دکتر شریعتی

اگر دروغ رنگ داشت ؛

هر روز شاید ؛

ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست

و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود

           

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛

عاشقان سکوت شب را ویران میکردند

        
اگر براستی خواستن توانستن بود ؛

محال نبود وصال !

و عاشقان که همیشه خواهانند؛

همیشه میتوانستند تنها نباشند


        

ادامه نوشته

عید قربان

 
 
      
 
زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاكی چشمه زمزم

روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک
 
  

 

 

 

اشعاری چند از غزلیات امیر خسرو دهلوی

 




ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است   عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود بدامش   المنته لله که امروز بدامست
ازطاق دو ابروی تو ای کعبه‌ی مقصود   خلقی بگمانند که محراب کدامست
چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست   او را چه توان گفت که او مست مدامست
خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش   عاشق که ترا دید چه پروای سلامست



عاشق سوخته دل زنده به جان دگر است   زین جهانش چه خبر کو به جهان دگر است
بس که از خون دلم لاله‌ی خونین بشگفت   هر کجا می‌نگرم لاله ستان دگر است



دل ز تن بردی و درجانی هنوز   دردها دادی و درمانی هنوز
هر دو عالم قیمت خود گفته‌ای   نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
ملک دل کردی خراب از تیغ و باز   اندرین ویرانه سلطانی هنوز

 

ای نسیم صبح‌دم یارم کجاست؟   غم ز حد بگذشت غم‌خوارم کجاست؟
خواب در چشمم نمی‌آید به شب   آن چراغ چشم بیدارم کجاست؟
دوست گفت آشفته گرد و زار باش   دوستان آشفته و زارم کجاست؟
نیستم آسوده از کارش دمی   یارب آسوده از کارم کجاست؟
تا به گوش او رسانم حال خویش   ناله‌های خسرو زارم کجاست؟

فلک با کس دل یکتا ندارد   زصد دیده یکی بینا ندارد
درخت دهر سر تا پای خار است   تو گل جویی و او اصلا ندارد
جهان از مردمی ها مردمان را   نویدی میدهد اما ندارد
کسی از هفت بام چرخ بگذشت   که باغ هشت‌در ماوا ندارد
کسی کاین جا مربع می نشیند   در ایوان مثمن جا ندارد
چرا خسرو نیندیشی تو امروز  

از آن فردا که پس فردا ندارد

 

جملات زیبای دکتر علی شریعتی درباره عشق و زندگی

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩         ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

 

اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند

 ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

 

ادامه نوشته

عصر جدید

ما
در عصر احتمال بسر ميبريم
در عصر شک و شايد 
  
در عصر پيش بيني وضع هوا   
از هر طرف که باد بيايد

در عصر قاطعيت ترديد
عصر جديد
عصري که هيچ اصلي
جز اصل احتمال، يقيني نيست

اما من
بي نام تو
       حتي
          يک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عين اليقين من
قطعيت نگاه تو
                   دين منست
من از تو ناگزيرم
من
بي نام ناگزير تو می‌ميرم

   ( قیصر امین پور)

  

نسیم

 

                          باز هم بیمار می بینم تو را ...
                         ای دل سرکش که درمانت مباد!
                                              برق چشمی آتشی افروخت باز
                                             کاین چنین آتش به جانت اوفتاد.
                    ای دل، ای دریای خون! آشفته ای:
                     موج غم ها در تو غوغا می کند،
بی وفایی های یارت با تو کرد
آنچه توفان ها به دریا می کند...
                                           او اگر با دیگران پیوست و رفت،
                                             غیر ازین هم انتظاری داشتی؟
                       بی وفایی کرد، اما - خود بگو -
                         با وفا، تا حال، یاری داشتی؟
او نسیم است... او نسیم دلکش است:
دامن شادی به گلشن می کشد.
                                                  خار و گل در دیده ی لطفش یکی ست:
                                                    بر سر این هر دو، دامن می کشد.
                       او نسیم است و چو بر گل بگذرد،
                       عطر گل با او به یغما می رود، 
با تن گل گر چه پیوندد، ولی
عاقبت آزاد و تنها می رود...
                                                      تو گلی و او نسیم دلکش است
                                                         از پی ِ پیوند کوتاهش برو؛
پرفشان، یک شب ز دامانش بگیر،
چند گامی نیز همراهش برو

نقش...

در شبي تاريك

كه صدايي با صدايي در نمي آميخت

و كسي كس را نمي ديد از ره نزديك،

يك نفر از صخره هاي كوه بالا رفت

و به ناخن هاي خون آلود

روي سنگي كند نقشي را و از آن پس نديدش هيچكس ديگر.

شسته باران رنگ خوني را كه از زخم تنش جوشيد و روي صخره ها خشكيد.

از ميان برده است طوفان نقش هايي را

كه بجا ماند از كف پايش .

گر نشان از هر كه پرسي باز

بر نخواهد آمد آوايش .

***

آن شب

هيچكس از ره نمي آمد

تا خبر آرد از آن رنگي كه در كار شكفتن بود .

كوه: سنگين، سرگران، خونسرد.

باد مي آمد، ولي خاموش .

ابر پر ميزد، ولي آرام .

ليك آن لحظه كه ناخن هاي دست آشناي راز

رفت تا بر تخته سنگي كار كندن را كند آغاز،

رعد غريد

كوه را لرزاند

برق روشن كرد سنگي را كه حك شد روي آن در لحظه اي كوتاه

پيكر نقشي كه بايد جاودان مي ماند .

***

امشب

باد و باران هر دو مي كوبند

باد خواهد بر كند از جاي سنگي را

و باران هم

خواهد از آن سنگ نقشي را فرو شويد

هر دو مي كوشند

مي خروشند

ليك سنگ بي محابا در ستيغ كوه

مانده بر جا استوار، انگار با زنجير پولادين

سالها آن را نفر سوده ست

كوشش هر چيز بيهوده ست

كوه اگر بر خويشتن پيچد

سنگ بر جا همچنان خونسرد مي ماند

و نمي فرسايد آن نقشي كه رويش كند در يك فرصت باريك

يك نفر كز صخره هاي كوه بالا رفت

در شبي تاريك .

*****

                                                                             (سهراب سپهری)

شعر بهاری

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپيد

برگهای سبز بيد

عطر نرگس، رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

 نرم نرمک می رسد اينک بهار

 خوش به حال روزگار


خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها

خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها

خوش به حال غنچه‌های نيمه‌باز

خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز

خوش به حال جام لبريز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در اين روزگار

جامه رنگين نمی‌ پوشی بکام

باده رنگين نمی ‌بينی به جام

نقل و سبزه در ميان سفره نيست

جامت از آن می که می ‌بايد تهی است

ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم

ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار

گر نکوبی شيشه غم را به سنگ

هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

                                                                                ( فریدون مشیری)

سال نو مبارک

  

 

 


 

سال نو مبارک سال نو مبارک سال نو مبارک

  خداوندا:

دراین واپسین روزهای سال دلم را

چنان در جویبار زلال رحمت شستشو ده

 که هر جا تردیدی هست ایمان

 هركجا زخمي هست مرهم

هر كجا نوميدي هست اميد

وهركجا نفرتي هست عشق جاي آن را فرا گيرد.

پيشاپيش فرا رسيدن سال جديد را به همه دوستان

و هموطنان عزيز تبريك عرض مي نمايم

 

 

گر بهار بیاید

گر بهار بیاید

 

در گذرگاهی چنين باريک

در شبی اين گونه دل افسرده و تاريک

کز هزاران غنچه لب بسته اميد

جز گل يخ ، هيچ گل در برف و در سرما نمی رويد

من چه گويم تا پذيرای کسان گردد

من چه آرم تا پسند بلبلان گردد

 

(به ادامه مطلب بروید)

( سياوش کسرايی)

ادامه نوشته

گذران

گذران

تا به کي بايد رفت

از دياري به دياري ديگر

نتوانم، نتوانم جستن

هر زمان عشقي و ياري ديگر

کاش ما آن دو پرستو بوديم

که همه عمر سفر مي کرديم

از بهاري به بهار ديگر

(به ادامه مطلب بروید)

(فروغ فرخزاد)

ادامه نوشته

زندگی

زندگی یعنی:

 بخند هرچند که غمگینی

ببخش هرچند که مسکینی

فراموش کن هرچند که دلگیری

اینگونه زیستن زیباست هرچند که آسان نیست 

بیاموز...

به چشمانت بیاموز هر کسی ارزش دیدن ندارد؛
به چشمانت بیاموز که به چشم به راه بودن عادت نکند ؛ بیاموز که به در خیره نماند
به چشمانت بیاموز که برای هر کسی بیخواب نشود.
به زبانت بیاموز که هر اسمی ارزش جاری شدن ندارد.
به زبانت بیاموز به هر کسی نگوید دوستت دارم .
به لبانت بیاموز هر لبی ارزش بوسیدن ندارد.
به پاهایت بیاموز هر راهی ارزش رفتن ندارد ، به آن دو بیاموز که به رفتن عادت نکند.
به اشکهایت؛ آن مروارید ها که بسیار عزیزهستند بیاموز که برای هر کسی نریزند.
به گیسوانت ؛ آن موج سیاه بیاموز که برای هر کسی افشان نشود .
به دستانت بیاموز ؛ به آن دو بیاموز که هر دستی ارزش لمس کردن را ندارد .
به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد و عاشق هر کسی نباشد .  

روزی روزگاری زمستانی بود و برفی می بارید

(این مطلب را یه جایی خوندم که  بی مناسبت با این روزهای زمستانی و برفی نیست. امیدوارم که خوشتون بیاد....)

روزی روزگاری زمستانی بود و برفی می بارید ....

 

زمستان فرارسیده زمستانی که برای رسیدنش لحظه شماری می کردم .
کفش و کلاه و دستکشهای زمستانیم را از پستوی خانه بیرون آورده بودم تا در عروسی کوهها یی شرکت کنم که با پوشیدن لباس سفیدشان که از برف تازه است شکوه و زیبائی مسحور کننده ای می یابند.
اما انگار امسال کوهها نمی خواهند عروسی بگیرند انگار غم و غصه ستمها و بی مهری های ما بر  این طبیعت صبور آنها را چنان دل آزرده کرده که دل و دماغی برایشان نمانده که جشن وعروسی تدارک ببینند.
امسال زمستان عروسی نداریم. برف و سپیدی نداریم. در عوض دود و خفگی و وارونگی داریم چرا که خودمان چنین خواسته ایم خودمان شایستگی طبیعتی پاک و هوایی سالم را نداشته ایم .
ما انسانهای بی رحم و خودخواه که کوته نظرانه همه چیز را فدای خواسته های سطحی مان کرده ایم باید هم اینچنین ذلیلانه آرام آرام در دود آتشی که خود بر افروخته ایم به مرگی تدریجی دچار شویم.
اما شاید هنوز راه بازگشتی باشد شاید دوباره طبیعت مهربان و دل رحم دلش به حال ما بسوزد و برف و باد و بارانی و هوایی پاک نصیبمان کند ولی ما نیز باید راه کجی را که تا حال پیموده ایم تغییر داده و به طبیعتمان برگردیم.

سخت است...

 سخت است...

سخت است درد خود را از دیگران شنیدن

از عاشقی نگفتن از عشق دل بریدن

سخت است ....

 

ادامه نوشته

زندگی چیست

کودکی، دخترکی ، موقع خواب
سخت پاپیچ پدر بودو از او می پرسید
زندگی چیست؟
پدرش از سر بی صبری گفت
زندگی یعنی عشق
دخترک با سر پر شوری گفت
عشق را معنی کن!
پدرش داد جواب:
بوسه گرم تو بر گونه من
دخترک خنده برآورد ز شوق
گونه های پدرش را بوسید
زان سپس گفت:
پدر ... عشق اگر بوسه بود..
بوسه هایم همه تقدیم تو باد

خوش به حال آسمون

خوش به حال آسمون كه

 هر وقت دلش بگيره

  بي بهونه مي باره ...

 به كسي توجه نمي كنه ...

 از كسي خجالت نمي كشه...

 مي باره و مي باره و...

  اينقدر مي باره تا آبي شه...

 ‌آفتابي شه...!!!

 کاش... کاش مي شد مثل آسمون بود...

 كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا

 بالاخره آفتابي شي...

  بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده

ياران

دلا ياران سه قسم اند گر بداني
 
 زباني اند و ناني انـد و جـاني
 
به نـاني نان بده از در برانـش
 
 تو نيـکي کن يه ياران زبـاني
 
وليـکن يـار جـاني را نگهدار
 
 به پـايش جـان بده تا مي تواني.

عشق چیست؟

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

به گل گفتم عشق چیست؟ "گفت" از من خوشگل تر است...

به پروانه گفتم عشق چیست؟ "گفت" از من زیباتر است...

به شمع گفتم عشق چیست؟ "گفت" از من سوزان تر است...

به عشق گفتم آخر تو چیستی؟ "گفت"نگاهی بیش نیستم...

 

پروانه

 
 
پروانه را گفتند:
 
چو ميدانی که تو را از وصل شمع جزسوختن نيست
 
چراگرد وی ميگردی؟

گفت: من حيات را از برای آن يک نفس می خواهم که بسوزم