یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشند و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
که در این شهر طبیب دل بیماری نیست

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم

عاشق هرکس شدم او شد نصیب دیگری
دل به هرکس دادم او هم زد به قلبم خنجری
من سخاوت دیده ام دل را به هرکس می دهم
شرم دارم پس بگیرم آنچه را بخشیده ام
