آسمان عشق

این وبلاگ برنده یک دامنه اینترنتی ir. از سوی سایت قالب من شده است ازاین به بعدمیتونید با آدرس asemuneeshgh.irوارد شوید

آسمان عشق

این وبلاگ برنده یک دامنه اینترنتی ir. از سوی سایت قالب من شده است ازاین به بعدمیتونید با آدرس asemuneeshgh.irوارد شوید

قلب عاشقم

قـلـــب عاشــــــقم...

لحظه ها ی خوش عاشقانه ات را لحظه شماری میکند

پس عاشقانه فریاد میزنم بیا که دوریت برای من عاشق

مثل دوری یه پرستوی عاشقست........

به صداقت چشمانم قسم عاشقانه می گویم

به پاکی قلبم قسم عاشقانه می گویم

به طراوت باران قسم عاشقانه می گویم

که عاشـــــــــقانـــــه تا ابــــــــد دوستت دارم

 

عشق

عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فروریختن دیوار غرور گدایی کنی...آن وقت است که دیگر عشق نیست....صدقه است

روز مادر مبارک

مادر
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد .
پشت خط مادرش بود .
پسر با عصبانیت گفت :

چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی ؟
مادر گفت : 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی ؟

فقط خواستم بگویم تولدت مبارک .

پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت .

وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت

ولی مادر دیگر در این دنیا نبود .....

میلاد با سعادت دخت پیامبر حضرت زهرا سیده النساء العالمین را به همه دوستان گلم تبریک می گم.
روز زن و مادر را هم به تمامی مادران همسران و دوشیزگان جمع زیبای غروب غم تبریک می گم.


۵ روش عاشق کردن دیگران

برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیکند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی میکنـید و حسرت داشتنش را میکشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد. البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمیـبـاشـدکه شخصی را برغم خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را بمقدار زیادی به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر نمیکنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.
ادامه مطلب ...

شعرهای عاشقانه و جالب فروغ فرخزاد و حمید مصدق برای یکدیگر

دو شعر عاشقانه از این دو شاعر نامی که

شعرهایی عاشقانه برای هم و در جواب همدیگر مینوشتند


شعر زیبای حمید مصدق

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

جواب زیبای فروغ فرخزاد

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت



شاخه گل سرخ

به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

وقتی که عاشقم شدی

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................

نمی بخشمت...........................
.

خیانت

خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...



خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها



این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری



بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان



معصومی باشد


 









یک پنجره





یک

پنجره برای دیدن



یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن



یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی



در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد



و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ



یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را



از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم



سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد



و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا



خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد



یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت



*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*



*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*



*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*



*ـــــــــــــــــــــــــــــ*



*ــــــــــــــــ*



*ــــــ*



*

 

سرنوشت......


این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟

ن