برق چشمان تو ،چشمانم را با تمامی درختان سبز جهان پیوند می زند و آبی، مرا به کرانه های آسمان می برد و موج گیسوانت رقص زیبای شالیزارها را در باد برایم تداعی می کند من دستهای خسته و مهربانت را همچون بال سپید کبوتران دوست دارم و بر آنها گل بوسه های عشق را می نشانم
الهام
سهشنبه 3 شهریورماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ
از نوشته هات بسیار خوشم اود. خیلی پسندیدمشون. امیدوارم همیشه دلت لالنه عشق واقعی باشه و همیشه شادی پیش رویت . اما هدیه عشق غم است . غمی که جانسوزه.ارزو میکن عشقت بی غم و غمت همه دلنشین باشد. دوستدار شما امید.
سلام الهام جون لینک شدی منم با اسمه عشقه فراموش شده لینک کن موفق باشی تا بعد...
سلام
وبلگ جالبی دارین به من هم سر بزن راستی اگه ممکنه منو لینک کن تا منم شما را لینک کنم
از نوشته هات بسیار خوشم اود. خیلی پسندیدمشون. امیدوارم همیشه دلت لالنه عشق واقعی باشه و همیشه شادی پیش رویت . اما هدیه عشق غم است . غمی که جانسوزه.ارزو میکن عشقت بی غم و غمت همه دلنشین باشد.
دوستدار شما امید.
چشمان مرا به چشم هایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه پنجره زد