وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود تنگ بلوری دلت درست مثل دل من کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟ تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی عاشقیمون یه بازی شاید ، یه الک دولک بود نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................
نمی بخشمت............................
الهام
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 01:50 ق.ظ
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• وقتی که سیل باران مدفون می شود در تشنگی زمین ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• وقتی که چشمهای ستاره تیره می شود در انعکاس دریای سیاه ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• وقتی که قهقهه ء جنگل می شکند در غرش رعب آور طوفان ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• وقتی که ابر خاکستریچیره می شود بر آفتاب آسمان ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• وقتی که روشنای چشم ِ شمع خاموش می شود در هجوم نفس های باد ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• وقتی که دست سرنوشت پنهان می شود در خوشبختی فردا ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤• باید که جدا شد ، از آغوش سیلاب دلتنگی ها ¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
لطفا من رو لینک کن و بعد بهم خبر بده تا من هم شما رو لینک کنم
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
وقتی که سیل باران مدفون می شود در تشنگی زمین
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
وقتی که چشمهای ستاره تیره می شود در انعکاس دریای سیاه
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
وقتی که قهقهه ء جنگل می شکند در غرش رعب آور طوفان
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
وقتی که ابر خاکستریچیره می شود بر آفتاب آسمان
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
وقتی که روشنای چشم ِ شمع خاموش می شود در هجوم نفس های باد
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
وقتی که دست سرنوشت پنهان می شود در خوشبختی فردا
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•
باید که جدا شد ، از آغوش سیلاب دلتنگی ها
¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥•¤¤•¤•-♥♥-•¤¤•-♥♥-•¤¤•